ساره، همسر قهرمان توحید
بدون شک بررسی تاریخی ادیان توحیدی و گسترش دعوت انبیاء و پرچمداران توحید به خداپرستی و یگانه‏پرستی نمی‏تواند فارغ از بررسی جایگاه و نقشی باشد که زنان در این زمینه ایفا کرده‏اند. این واقعیت جدای از آنچه که مقتضای طبیعت این دست امور اجتماعی و مردمی است و آن دست از رهبران حرکتهای اجتماعی و اصلاحی که از سوی نزدیکترین افراد خویش، همفکران و همراهان صالحی را داشته باشند در دستیابی به اهداف مورد نظر مشکلات کمتری را خواهند داشت و طبعا زمینه‏های موفقیت آنان بیشتر خواهد بود، برای آن، نمونه‏های تاریخی متعددی را در هر دو سوی قضیه می‏توان شاهد گرفت و قرآن کریم در تبیین تاریخی اجتماعی حرکتهای توحیدی انبیاء پیشین، هم به کسانی چون همسر نوح و همسر لوط اشاره می‏کند که چگونه در مهد توحید نه تنها باری از دوش همسران خود برنداشتند بلکه در صف مشرکان و منادیان شرک و مقابله با دعوت به توحید قرار گرفتند، و هم به بانوانی چون مریم، ساره، هاجر و مادر و همسر موسی(ع) که نقش مهمی را در به ثمر رسیدن رسالت آن انبیاء بزرگ الهی داشتند. این مهم در آن دسته از روایات و متون تاریخی که به شرح دعوت انبیا(ع) می‏پردازد نیز به تفصیل آمده است.
مکه به عنوان پایگاه توحید، و حج به مثابه کانونی از مناسک توحیدی و نمادی از نقش باورهای توحیدی در زندگی و عملکرد زنان و مردان موحد، فرصتی مناسب برای بازشناسی جایگاه و نقش بانوان در دعوت به یکتاپرستی و رشد و فراگیر شدن آن می‏باشد. آنچه در این مختصر می‏آید اشاره‏ای به سرفصلها و فرازهای اصلی نقشی که ساره و هاجر در تثبیت و گسترش ادیان توحیدی داشته‏اند می‏باشد و عمدتا بر اساس آیات و پاره‏ای روایات ارایه خواهد شد. طبیعی است که در بررسی کامل این نقش باید گرایش عمومی زنان به انبیا(ع) و ایمان آوردن به دعوت آنان نیز به عنوان یک محور عمده مورد توجه قرار گیرد. اما چارچوب این نوشته که به مناسبت ایام برگزاری حج ارایه می‏شود پرداختن به جایگاه و حضور این دو بانوی برجسته و شاخصی است که در گسترش توحید و همراهی مستقیم با پیامبران(ع) و به بار نشستن دعوت آنان پیش از ظهور اسلام عزیز و حضور بانوان بزرگوار و والایی چون حضرت خدیجه(س) و حضرت فاطمه(س) در صحنه گسترش توحید و ارزشهای توحیدی، تلاش و فداکاری کرده‏اند.

ساره، همسر قهرمان توحید
یکی از بانوانی که در بررسی تاریخ انبیا(ع) و گسترش توحید از جایگاه ویژه‏ای برخوردار است ساره می‏باشد. «لاحج» پیامبر، دو دختر دوقلو داشت که پدر ابراهیم(ع) و عموی ابراهیم(ع) با این دو خواهر ازدواج کردند. ابراهیم(ع) از یک خواهر و ساره از خواهر دیگر تولد یافت. این بود که ساره و ابراهیم، هم عموزادگان یکدیگر بودند و هم دخترخاله و پسرخاله. البته مادر ساره پیش از ازدواج با عموی ابراهیم، با برادر ابراهیم به نام هامان ازدواج کرده بود و لوط پیامبر نتیجه آن ازدواج بود. از این‏رو لوط، هم برادرزاده و هم خاله‏زاده ابراهیم بود، و ساره و لوط از طرف مادر، خواهر و برادر بودند.(1)
ساره مالک زیبایی و ثروت
ساره که از زیباترین زنان و مانند حوریه‏ای از حوریان بهشتی بود، از زنان ثروتمند به شمار می‏رفت و زراعت و دامهای بسیاری داشت. زیبایی ساره تا آنجاست که گفته‏اند خداوند ده نعمت را به زن داد. از آن جمله زیبایی و جمال را به ساره داد.(2) علاوه بر این، اموال زیادی بویژه دام و زراعت داشت که همه را در اختیار همسرش ابراهیم(ع) گذارد و ابراهیم(ع) با رسیدگی به این اموال و دامها بود که وضعیت زندگی‏اش به مرتبه‏ای رسید که هیچ کس در منطقه «کوثی» که محل زندگی او بود به پایه وی نمی‏رسید. در روایتی از امام صادق(ع)، از جمله آمده است:
«و کانت سارة صاحبة ماشیة کثیرة و أرض واسعة و حال حسنة و کانت قد ملّکت ابراهیم(ع) جمیع ما کانت تملکه فقام فیه و أصلحه و کثرت الماشیة و الزرع حتی لم‏یکن بأرض «کوثی ریا»(3) رجل أحسن حالاً منه.»(4)
ساره دارای گوسفندانی زیاد و زمینی گسترده و وضعیتی نیک بود و همه دارایی خویش را در اختیار ابراهیم(ع) در آورده بود و ابراهیم نیز به رتق و فتق و اداره آنها پرداخت و گوسفندان زیاد شد و زراعت گسترش یافت تا آنجا که در سرزمین «کوثی ریا» مردی با وضعیتی بهتر از او وجود نداشت.
با این همه آنچه ساره به دنبال آن بود جوانی چون ابراهیم(ع) بود که هر چند انسان یتیمی است که از اموال و امکانات دنیا چیزی در خور ندارد اما فضایل و ارزشهای انسانی او است که ساره را به سوی خود جذب می‏کند و پس از ازدواج نیز باعث می‏شود همه دارایی خود را در اختیار او قرار دهد. فتوت و جوانمردی ابراهیم(ع) چیزی نبود که بر دیگران پوشیده باشد. بت‏پرستان در مواجهه با جریان شکسته شدن بتها با همین وصف به ابراهیم(ع) اشاره می‏کنند:
«مَنْ فَعَلَ هذا بآلهتنا اِنَّه لمن الظالمین، قالُوا سَمِعنا فتیً یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ ابراهیمُ».(5)
علاقه و احترام ابراهیم(ع) به ساره
بررسی تاریخ زندگی ابراهیم(ع) و ساره نشان می‏دهد که ساره از احترام ویژه‏ای در نزد آن حضرت(ع) برخوردار بوده است که نمونه آن را می‏توان در جریان دور ساختن هاجر و اسماعیل(ع) از پیش ساره شاهد بود؛ کاری که به درخواست ساره صورت گرفت. آن دو علاقه ویژه‏ای به یکدیگر داشتند و نمونه‏هایی از علاقه و احترام آن دو به یکدیگر را در ادامه خواهیم خواند.اینکه ساره همه اموال، دامها و زمینها و زراعت خود را به ملکیت ابراهیم(ع) در می‏آورد، این، علاوه بر اینکه فداکاری ساره را در جهت رشد و گسترش دعوت ابراهیم(ع) به توحید و پیشرفت در تبلیغ رسالت او را می‏رساند، نشان از علاقه شدید ساره به شوهر دارد. حضرت ابراهیم(ع) نیز چنان که به اجمال خواهد آمد درِ خانه‏اش به روی همه باز بود و از ثروت و اموال خویش در جهت احسان به مردم و گسترش توحید بهره می‏جست و طبیعی است که در این میان، گاه نیز دچار تنگدستی شود. روایتی را که خواهیم آورد نشان می‏دهد که آن حضرت حتی در چنین شرایطی نیز به فکر خشنود ساختن همسر خود ساره بود. امام صادق(ع) در تأکید بر هدیه دادن و سوغات آوردن برای خانواده، نمونه‏ای را از حضرت ابراهیم(ع) نقل می‏فرماید. مفاد این حدیث این است که وقتی کسی از سفر برمی‏گردد، برای خانواده‏اش به هر مقدار می‏تواند هر چند یک سنگ! سوغات بیاورد. ابراهیم(ع) وقتی دچار تنگدستی می‏شد سراغ قوم خود می‏رفت. یک بار که به همین خاطر برای کمک گرفتن سراغ آنان رفت دید که خود آنها نیز در قحطی و تنگنا قرار دارند؛ لذا دست خالی برگشت. وقتی نزدیک خانه خود شد از مرکب خود پیاده شد و خورجین آن را پر از ریگ کرد با این هدف که روح ساره را آرامش دهد و او نگران نشود. موقعی که داخل خانه شد خورجین را از حیوان باز کرد و خود شروع به نماز نمود. ساره آمد و خورجین را گشود و دید که پر از آرد است. مقداری از آن را خمیر کرد و نان پخت. بعد به ابراهیم گفت:
نمازت را تمام کن و بخور. ابراهیم به او گفت: این را از کجا آوردی؟! گفت: از آردی که در خورجین است. ابراهیم سر خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: گواهی می‏دهم که تو خلیلی.
متن روایت چنین است:
اذا سافر أحدکم فقدم من سفره فلیأت أهله بما تیسّر و لو بحجر فانّ ابراهیم(ع) کان اذا ضاق أتی قومه، و انّه ضاق ضیقة فأتی قومه فوافق منهم أزمة فرجع کما ذهب، فلمّا قرب من منزله نزل عن حماره فملأ خرجه رملاً ارادة أن یسکن به روح [زوجه خ ل [سارة، فلمّا دخل منزله حطّ الخرج عن الحمار و افتتح الصلاة، فجاءت سارة ففتحت الخرج فوجدته مملوءا دقیقا فاعتجنت منه و اختبزت، ثم قالت لا ابراهیم انفتل من صلاتک فکل. فقال لها: أنّی لکِ هذا؟ قالت: من الدقیق الذی فی الخرج، فرفع رأسه الی السماء فقال: أشهد أنک الخلیل.»(6)
نخستین زنی که ایمان آورد
کسی چون ساره که در آن محیط شرک و کفر تنها چیزی که برای او جاذبه دارد ارزشها و فضایل انسانی و توحیدی است طبیعی می‏باشد که علی‏رغم دشواریهای زیاد به همراه برادرش لوط نخستین افرادی بودند که به ابراهیم گرویدند. او را نخستین زنی شمرده‏اند که به ابراهیم(ع) ایمان آورد و لوط را نخستین مرد گرونده دانسته‏اند.(7)
تبعید به همراه همسر
در جریان به آتش افکندن ابراهیم(ع) نیز این همسرش ساره بود که از خداوند خلاصی ابراهیم(ع) را طلب می‏کرد و پس از این واقعه بود که ابراهیم و ساره و لوط را از آن شهر راندند و آنها به سوی سرزمین شام روانه شدند. او رنج سفر و غربت را بر خود هموار می‏کند تا دعوت ابراهیم(ع) گسترش یابد.
اسماعیل(ع) دستاورد فداکاری ساره
ابراهیم(ع) تا دوران پیری در حالی که بیش از یکصد سال از عمر شریفش گذشته بود هنوز فرزندی نداشت. فداکاری قابل تحسینی که ساره در این زمینه از خود نشان داد این بود که حاضر شد کنیز خود هاجر را در اختیار همسرش ابراهیم(ع) بگذارد تا از وی دارای فرزند گردد. به نقلی، خود ساره این پیشنهاد و درخواست را به ابراهیم(ع) کرد(8) و به نقل دیگر به دنبال درخواست ابراهیم(ع)، این کار را کرد(9) و چنین بود که ابراهیم(ع)، اسماعیل(ع) را پیدا کرد. البته اندکی بعد، ساره نیز مشمول لطف الهی قرار گرفت و بشارت فرزندش اسحاق را و حتی یعقوب فرزند اسحاق را از جانب فرشتگان دریافت کرد:
«و لقد جاءت رُسُلنا ابراهیمَ بالبشری قالوا سلاما قالَ سلامٌ فما لَبِثَ أن جاء بعجلٍ حنیذٍ فلمّا رأی أیدیَهم لا تصلُ الیه نَکِرَهُمْ و أوجس منهم خیفةً قالوا لا تخف انّا أُرسِلنا الی قوم لوطٍ و امرأته قائمةٌ فضحکتْ فبشّرناها باسحق و من وراء اسحق یعقوب، قالت یا ویلتی أ ألد و أنا عجوز و هذا بعلی شیخا انّ هذا لشی‏ء عجیب قالوا أ تعجبین من أمر اللّه‏ رحمت اللّه‏ و برکاته علیکم اهل‏البیت انه حمید مّجید».(10)
و به راستی، فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، سلام گفتند، پاسخ داد: «سلام». و دیر نپایید که گوساله‏ای بریان آورد و چون دید دستهایشان به غذا دراز نمی‏شود، آنان را ناشناس یافت و از ایشان ترسی بر دل گرفت. گفتند: مترس، ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‏ایم. و زن او ایستاده بود. خندید. پس وی را به اسحاق و از پی اسحاق به یعقوب مژده دادیم. همسر ابراهیم گفت: ای وای بر من، آیا فرزند آورم با آنکه من پیرزنم، و این شوهرم پیرمرد است؟ واقعا این چیز بسیار عجیبی است. گفتند: آیا از کار خدا تعجب می‏کنی؟
رحمت خدا و برکات او بر شما خاندان باد. بی‏گمان، او ستوده‏ای بزرگوار است.
قرآن کریم در جای دیگر آمدن فرشتگان و آوردن بشارت فرزند را این گونه بیان می‏فرماید:
«هل أتیک حدیثُ ضیفِ ابراهیم المکرمینَ اذ دخلوا علیه فقالوا سلاما قال سلامٌ قومٌ منکَرون فراغَ الی اهلِهِ فجاء بعجلٍ سمینٍ فَقَرَّبَهُ الیهمْ قال ألا تأکلونَ فاَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفةً قالوا لا تَخَفْ و بَشَّرُوه بغلامٍ علیمٍ فأقبلتْ امرأته فی صَرّةٍ فصکَّت وجهها و قالتْ عجوزٌ عقیمٌ قالوا کذلک قال ربّکِ انه هو الحکیم العلیم».(11)
و بدین گونه بود که در حالی که ابراهیم(ع) در سن 120 سالگی و ساره در سن 90 سالگی بود خداوند اسحق را به آنان داد.(12)
مهمانداری خانه توحید
از سوی دیگر، حضرت ابراهیم(ع) چنان که از آیات یادشده نیز استفاده می‏شود درِ خانه‏اش به روی میهمانان باز بود و این ساره بود که یاور نزدیک همسر در پذیرایی از آنان بود. در آیات مذکور دیدیم که وقتی فرشتگان به صورت انسانهایی ناشناس بر ابراهیم(ع) وارد شدند آن حضرت(ع) به سرعت وسایل پذیرایی را فراهم ساخت و گوساله‏ای چاق و بریان شده را جلو میهمانان گذاشت. تعبیر قرآن در این خصوص در باره ساره این است:
«و امرأته قائمة»
که اشاره به آمادگی و ایستادن او برای پذیرایی از مهمانان دارد.
از طرف دیگر، ساره به درجه‏ای از ایمان و توحید و معرفت رسیده است که هم کلام با فرشتگان می‏شود و جزء معدود بانوانی قرار می‏گیرد که با عنوان «محدثه» از آنان یاد می‏شود. و بدین گونه است که به صراحت آیات
یادشده، جزء اهل‏بیت حضرت ابراهیم خلیل(ع) قرار می‏گیرد و مشمول رحمت و برکات الهی می‏گردد، اما کسی چون ام سلمه با همه عظمت و شخصیتی که دارد در جریان نزول آیه تطهیر جزء اهل‏بیت پیامبر(ص) قرار نمی‏گیرد.
تربیت کودکان شیعیان
ابراهیم(ع) شیخ الانبیاء و پیامبر بزرگ دعوت به یکتاپرستی است و همسرش ساره همسنگر وی در این دعوت است. از همین جایگاه است که سرپرستی و تربیت فرزندان شیعیان و کودکان مؤمنان در عالم برزخ به آن دو سپرده می‏شوند تا به آنها رسیدگی کنند و تحت تربیت خویش قرار داده و بعدا به پدر و مادر آنها تحویل دهند. این مطلب را شیخ صدوق در روایتی با سندی صحیح از امام صادق(ع) نقل می‏کند:
انّ اللّه‏ تبارک و تعالی کفّل ابراهیم و سارة أطفال المؤمنین یغذوانهم بشجرة فی الجنّة لها أخلاف(13) کاخلاف البقر فی قصر من درّة، فاذا کان یوم القیامة ألبسوا و طُیّبوا و أهدوا الی آبائهم، فهم ملوک فی الجنّة مع آبائهم و هو قول اللّه‏ عزّ و جلّ: «و الذین آمنوا و اتّبعتهم ذریّتهم بایمان ألحقنا بهم ذرّیتهم(14)».(15)
خدای تبارک و تعالی ابراهیم و ساره را عهده‏دار نگهداری کودکان شیعیان کرده است و آن دو، این کودکان را [در عالم برزخ] در قصری از درّ با درختی از بهشت غذا می‏دهند که دارای پستانکهایی چون پستانهای گاو می‏باشد. وقتی روز قیامت شد به این کودکان لباس پوشانده می‏شود و خوشبو می‏شوند و به پدران و مادرانشان هدیه می‏گردند و آنان به همراه پدران و مادرانشان شاهان بهشتند و این همان گفته خداوند عز و جل است که فرمود،: و کسانی که گرویده و فرزندانشان آنها را در ایمان پیروی کرده‏اند فرزندانشان را به آنان ملحق خواهیم کرد.»
و یا چنان که موسی بن‏جعفر(ع) به نقل از پدران خویش، از پیامبر(ص) می‏فرماید: «لا تزوّجوا الحسناء الجمیلة العاقرة فانّی أباهی بکم الامم یوم القیامة، أ و ما علمت أنّ الوِلْدانَ تحت عرش الرحمن یستغفرون لآبائهم، یحضّنهم ابراهیم و تربّیهم سارة علیهماالسلام فی جبل من مسک و عنبر و زعفران؟»(16)
«با زن خوش‏صورت زیبای نازا ازدواج نکنید چرا که من در روز قیامت به کثرت شما بر سایر امتها مباهات می‏کنم. آیا نمی‏دانی که کودکان در زیر عرش الهی برای پدر و مادر خویش درخواست مغفرت می‏کنند. ابراهیم آنان را در کوهی از مشک و عنبر و زعفران نگهداری نموده و ساره تربیت می‏کند؟»
یعنی همان مقامی که در این خصوص، در روایت دیگری از امام صادق(ع) برای حضرت فاطمه(س) ذکر شده است:
«اذا مات طفل من أطفال المؤمنین نادی مناد فی ملکوت السماوات و الارض: ألا انّ فلان بن‏فلان قد مات، فان کان مات والداه أو أحدهما أو بعض اهل بیته من المؤمنین دفع الیه یغذوه، و الاّ دفع الی فاطمة علیهاالسلام تغذوه حتّی یقدم أبواه أو أحدهما أو بعض أهل بیته فتدفعه الیه.»(17)
شباهتهای ساره و خدیجه علیهماالسلام
ساره همسر شیخ‏الانبیا، ابراهیم خلیل(ع)، و خدیجه همسر خاتم‏الانبیا، محمد مصطفی(ع) هر چند در یک ردیف نیستند و خدیجه(س) جزء چهار زن برتر جهان توحید است، چنان که در روایات بسیاری آمده است، اما در این میان شباهتهای میان آن دو بزرگوار می‏تواند ما را به عظمت و شخصیت ساره بیشتر آشنا سازد:
1ـ هم ساره و هم خدیجه، از جمال و کمال کم‏نظیری برخوردار بودند و در اتصاف به کمالات انسانی سرآمد زمان خود بودند.
2ـ هر دو اموال و امکانات زیادی داشتند ولی ثروت خویش را در اختیار همسران خود نهادند تا در گسترش امر توحید و پیشبرد اهداف الهی آنان صرف گردد.
3ـ با وجود خواستگاران زیادی که برای آنان وجود داشت، ازدواج با کسانی را پذیرفتند که از نظر مالی در تنگدستی قرار داشتند. کسانی که تحت سرپرستی عموهای خود زندگی می‏کردند ولی شهره اوصاف نیک و کمالات انسانی بودند.
4ـ هم ساره و هم خدیجه نخستین بانوانی بودند که به ندای توحید پاسخ گفتند در حالی که پیش از آن نیز شرک نورزیده بودند و جزء موحدان به شمار می‏رفتند.
5ـ هم ساره و هم خدیجه تا آخرین لحظه حیات خویش دست از همراهی با همسران خود نکشیدند و نقش خانه‏داری خانه توحید را تا پایان ایفا نمودند.
6ـ هر دو بزرگوار در آخرت نیز در کنار همسران خویش خواهند بود. خواندیم که سرپرستی کودکان شیعه در عالم برزخ به ابراهیم(ع) و ساره سپرده شده است و این نشان می‏دهد که آن دو در آن عالم نیز با هم می‏باشند. چنان که مرحوم شیخ صدوق نقل کرده است هنگامی که خدیجه در بستر بیماری و وفات بود پیامبر اکرم(ص) در بالین او از جمله فرمود: وقتی بر هووهایت وارد شدی سلام ما را به آنان برسان. خدیجه گفت: هووهای من چه کسانی هستند ای رسول خدا! پیامبر فرمود: مریم دختر عمران، کلثم خواهر موسی و آسیه همسر فرعون. خدیجه گفت: به خیر و خوشی ای رسول خدا!
متن روایت چنین است:
«دخل رسول اللّه‏(ص) علی خدیجة و هی لما بها، فقال لها: بالرغم منّا ما نری بک یا خدیجة، فاذا قدمت علی ضرائرک فأقرئیهنّ السلام فقالت: من هنّ یا رسول اللّه‏؟ قال(ص): مریم بنت‏عمران، و کلثم أخت‏موسی، و آسیة امرأة فرعون، قالت: بالرفاء یا رسول اللّه‏.»(18)
وفات ساره
ساره هنگامی که دارای فرزند خود اسحاق شد 90 سال داشت و 30 سال پس از آن، یعنی در سن 120 سالگی، این بانوی فداکار و حامی توحید دعوت حق را لبیک گفت و رحلت کرد.
بخش قابل توجهی از زندگی ساره را در شرح حال هاجر آورده‏ایم که خواهید خواند.